mehrabialireza70@yahoo.com

هوش مصنوعي

هوش

۱ بازديد

هوش عاطفي يا هوش هيجاني را مي‌توان زيرمجموعه‌اي از روانشناسي مثبت گرادانست كه دانشمندان بسياري از جمله پيتر سالووي ، رووِن بار-اون (Reuven Bar-on)، دانيل گلمن و مارتين سليگمنبراي توسعه‌ي آن زحمت كشيده‌اند. با مجموع اين توضيحات، مي‌توانيمهوش هيجاني را در ذهن خود، مهارتي تصور كنيم كه بر پايه‌ي دستاورد رشته‌هاي مختلف علمي، و تلاش محققان ميان‌رشته‌اي، توسعه يافته است. دو تست ساده براي سنجش هوش شما آورده شده است، آنها را ببينيد و ضريب هوشي خود را به دست بياوريد. كتل هم هوش را به دو نوع سيال و متبلور تقسيم مي‌كند كه از نظر معيار تقسيم‌بندي، تعريف و ماهيت همان هوش A و هوش B هب است. از نظر هب هوش B نوع ديگري از هوش است كه تحت تأثير محيط، فرهنگ و آموزش قرار مي‌گيرد، در اثر تجربه كردن و تعامل با محيط رشد مي‌كند و نشان‌دهنده‌ي ميزان دانش و اطلاعات افراد است.

هوش هيجاني تلاش براي تعريف يك چارچوب جديد بر اساس دانسته‌هاي قبلي است و نه خلق يك علم جديد. تعريف طبع چهارگانه براي انسان و به‌كار بردن مفاهيمي مثل خُلق، نمونه‌هايي از توجه به نقش هيجانات در رفتار و تصميم انسان هستند. باب اسفنجي شلوار مكعبي در گوشه بالا و سمت راست ايستاده و به شما نگاه مي‌كند. «رابطه بين توانمندي­هاي شخصيتي با عملكرد وظيفه­اي و زمينه­اي»، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درماني، {4 ، {75|seventy five}-{97|ninety seven}. كليه حقوق اين وب سايت متعلق به مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران مي باشد. شناسي استاندارد اندازه ­گيري­ شده و بين دو گروه مجرم و غير مجرم مقايسه شدند.

مؤلفه‌هاي سطح بالا، فرآيندهاي عالي‌اي هستند كه در تصميم‌گيري، فرآيند حل مسأله و عملكردهاي اجرايي به كار گرفته مي‌شوند. فرآيندهايي هستند كه در انتقال اطلاعاتي كه قبلا به دست آمده است از يك موقعيت به موقعيت ديگر دخيل‌اند. در ادامه به برخي از تعاريف هوش كه تاكنون مطرح شده‌اند اشاره مي‌كنيم. عده‌اي از روانشناسان معتقدند هوش يك عاملي كلي است و برخي معتقدند كه هوش انواع مختلفي دارد.

لاكه توضيح مي‌دهد كه در حوزه‌ي روانشناسي، ابزارها و مفاهيم دقيق‌تر و ارزشمند‌تري هستند كه همان كاركردهاي هوش هيجاني را دارند، اما قابل تعريف، قابل سنجش و قابل توسعه هستند. ما در درس هوش هيجاني مي‌كوشيم با استناد و استفاده از ابزارها، مقاله‌ها و تحقيقات معتبر، ضمن تلاش براي حفظ سطح علمي مطالب، تا حد امكان مباحث زيرمجموعه‌ي هوش هيجاني را به شكلي كاربردي و قابل استفاده، ارائه كنيم. نتايج پژوهش نشان داد كه كودكان عقب مانده ذهني فقط در زيرمقياس خود اتكائي آزمون اضطراب جدايي از دو گروه ديگر پايين تر بوده و تفاوت معني داري با آنها دارند. يافته مهم ديگر آشكار ساخت كه كودكان عقب مانده ذهني بيش از كودكان عادي و تيزهوش در معرض خطر ناايمني دلبستگي قرار دارند.

مخالفان آنها هم معتقدند نمي‌توان هوش را به پيشرفت و موفقيت تحصيلي محدود كرد و تجربه‌ پيشرفت و موفقيت در ديگر فعاليت‌هاي زندگي و تمامي موقعيت‌ها به ميزان هوش بستگي دارد. هوش از نظر فيزيولوژيكي پديده‌اي است كه در اثر فعاليت سلول‌هاي مغز ايجاد مي‌شود. زيست‌شناسان هوش را به عنوان عاملي براي بقا وسازگاريموجود زنده با محيط اطرافش در نظر گرفته‌اند، فلاسفه انديشه‌هاي مجرد و تفكرات انتزاعي را هوش مي‌نامند و متخصصان علوم و تربيت معتقدند به توانايي يادگيري افراد هوش گفته مي‌شود. بعد از جنگ جهاني اول ديويد وكسلر كه يك روانشناس رومانيايي بود يك تعريف قابل‌قبول‌تر و كامل‌تر از هوش و همچنين يك آزمون هوش جامع و كارآمد ارائه داد. او معتقد بود هوش ميزان توانايي‌ افراد براي تفكر منطقي و عملكرد هدفمندانه براي سازگاري مؤثر با محيط اطراف است.

وجود رابطه بين دو متغير ذكر شده در پرسش، با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون بررسي شد. توانايي درك عميق ديگران، هستي و جهان اطراف و همچنين مسائل و پديده‌هاي ماورايي را شامل مي‌شود. افرادي كه هوش هستي‌گراي بالايي دارند درباره وجود خود و هستي سوالات بزرگ و اساسي دارند و به خوبي جهان اطراف و پديده‌هاي آن و همچنين قوانين و ارزش‌هاي اخلاقي را اجتماعي را درك مي‌كنند. هوش طبيعت‌گرا هشتمين نوع هوش است كه گاردنر بعد از مدتي به هفت نوع قبلي افزود. هوش طبيعت‌گرا مربوط به آن بخش از مغز است كه مسئول درك و شناخت الگوريتم‌ها، نقشه‌ها، نمونه‌ها، طبقه‌بندي پديده‌هاي مختلف و شناخت تفاوت‌هاي پديده‌ها با يكديگر است.

از ديدگاه الگوي يادگيري هدفمند آزوبل، بي‌شك هوش بالا متضمن فرايند بسيار مؤثر به ياد سپاري اقلام است كه به خصوص در ايجاد سلسله‌مراتب مفهومي و حذف سامان‌مند سلسله‌مراتبي كه مفيد نيستند، ثمربخش است. ساير روانشناس‌هاي شناختي به صورتي پيچيده‌تر به فرايند حافظه و سيستم به‌يادآوري پرداخته‌اند. بي‌ترديد در جهان امروز كه مهم‌ترين ويژگي آن را شايد بتوان تنوع و تكثر افراد با انديشه‌هاي مختلف دانست، وجود رهبراني كه توانايي برقراري ارتباط و درك عميق ديگران را داشته باشند، بسيار حائز اهميت است. از جمله صلاحيت‌هاي رهبري جهاني، بهره‌مندي از ميزان قابل توجهي از هوش فرهنگي است كه خوشبختانه به‌عنوان يك مهارت، قابل تحصيل و افزايش است.

توانايي تحليلي به فرد كمك مي‌كند بتواند اطلاعات مختلف را ارزيابي، مقايسه و تحليل كند و بتواند دانش جديد كسب كند و مسائل مختلف را حل كند. مؤلفه‌هاي عملكرد فرآيندهايي‌اند كه توسط آنها تصميم‌گيري‌ها و برنامه‌هاي ذهني به اجرا درمي‌آيند. همهٔ نوشته‌ها تحت مجوز Creative Commons Attribution/Share-Alike در دسترس است؛ براي جزئيات بيشتر شرايط استفاده را بخوانيد.

هوشي

۱ بازديد

ساختار پيشنهادي مكعب شكلي كه گيلفورد براي هوش ارائه داد ابتدا شامل {120|one hundred twenty|a hundred and twenty} خانه (6×5×{4|four}) بود اما بعدها آن را اصلاح و تكميل و تبديل به مكعبي شامل {150|one hundred fifty|a hundred and fifty} خانه (6×5×5) كرد. او با ارائه اين مدل قصد داشت تصوير ساده‌تري را از هوش را ترسيم كند. درواقع در تصويري كه گيلفورد ارائه داد عمكلرد ذهن يا همان استعدادهاي ذهني از {150|one hundred fifty|a hundred and fifty} عامل تشكيل مي‌شود.

مطابق نتايج به دست آمده، ميزانعقلاني، هوش هيجاني و مولفه تنظيم هيجان در افراد غير مجرم بيشتر از افراد مجرم بوده و مجرمين زير 18 سال بررسي شده مجموعاً از هوش عقلاني، هيجاني و مولفه تنظيم هيجان پايين­ تري نسبت به افراد غير مجرم متقاضي حكم رشد برخوردار بودند. با نظر به تفاوت معني ­دار هوش عقلاني، هوش هيجاني و مولفه تنظيم هيجان در بين دو گروه، به نظر مي ­رسد اين سه عامل تاثير قابل توجهي در مواجهه و مقابله فرد با تنش ­ها و شرايط سخت روحي- رواني، ضعف در كنترل تكانه ­هاي پرخاشگري و نهايتاً ارتكاب جرم داشته ­اند. ممنون براي ارائه مطالب مفيد بخصوص در حوزه اي چون هوش هوش هيجاني كه جاي خالي آن در آموزشهاي فردي به شدت مشهود است. اما در خصوص كتابهايي كه معرفي كرده ايد، اين كتابها بيشتر به مفاهيم تئوري پرداخته اند. حتما شما بهتر از من مي دانيد كه استاد گلمن بيشتر تئوري پرداز اين موضوع هستند و راهكارهاي عملي كمتري را در اين خصوص ارائه كرده اند و ديدگاههايي افرادي چون ماير و سالوي كه به مفهوم هوش هيجاني به عنوان مهارتي پرداخته اند بيشتر جنبه كاربردي دارد.

همچنين، به­منظور گردآوري داده­هاي لازم براي پاسخگويي به پرسش­هاي پژوهش حاضر، از دو پرسش‌نامۀ استاندارد استفاده شده است. پرسش‌نامۀ هوش اجتماعي براي تعيين ميزان هوش اجتماعي مديران و پرسش‌نامه عملكرد وظيفه‌اي ـ زمينه­اي نيز براي تعيين عملكرد شغلي مديران مورد استفاده قرارگرفت كه در ادامه به هر يك از اين پرسش‌نامه‌ها به اختصار اشاره شده است. بعضي از آنها معتقدند هوش قابليت عمومي درك و استدلال آدمي است كه به شكل‌هاي متفاوتي پديدار مي‌شود. عده‌اي معتقدند هوش از تعدادي عوامل مستقل از يكديگر تشكيل شده و نسبت اين عوامل در افراد مختلف متفاوت است.

اسپيرمن در پاسخ به اين پرسش به اين نتيجه رسيد كه يك عاملي كلي يا عمومي به نام عامل در همه‌ي فعاليت‌هاي ذهني و رفتارهاي هوشمندانه موجود است كه هوش عمومي ناميده مي‌شود و عامل موفقيت همه‌ي افراد است. او اعتقاد داشت همه‌ي افراد به درجات مختلف از هوش عمومي برخوردارند و بسته به اينكه هوش عمومي افراد چقدر است مي‌توان آن‌ها را باهوش يا كم‌هوش ناميد. اما اگر از EQ استفاده مي‌كنيم، قاعدتاً منظورمان اين است كه هوش هيجاني را به شكل يك شاخص عددي مد نظر داريم.

امروز ديگر، تأكيد اصلي بر ضريب هوش عقلاني نيست، بلكه هوشهاي ديگري نيز وجود دارند كه مورد توجه و پژوهش دانشمندان قرار گرفته است (واناميكر، 2005). بررسي وضعيت و رابطه بين هوش اجتماعي و عملكرد شغلي مديران كتابخانه هاي آستان قدس رضوي. الف) مهارت ارائۀ راه­حل، كه به استعداد ميانجي­گري، اجتناب از تعارض­ها يا حلّ تعارض­هاي احتمالي اشاره دارد. افراد داراي اين توانايي در پيونددادن معاملات و همچنين داوري­كردن يا وساطت در مشاجره­ها، قابليت زيادي دارند. آنان مي­توانند وارد سياست، حكميّت يا وكالت شوند يا به­عنوان واسطه يا مدير كه كارها را در دست مي‌گيرد، مشغول كار شوند. يافتن ملاك­ هايي مشخص براي ارزيابي كمال رشد عقلاني نوجوانان مجرم جهت تعيين مسئوليت كيفري و غير مجرم جهت تعيين توانايي اداره امور مالي ضروري به نظر مي­رسد.

و عواملي اختصاصي هم در كنار عامل كلي سبب بروز توانايي‌هاي خاص مي‌شود. روانشناسان تربيتي معتقدند هوش كيفيتي است كه سبب ايجادموفقيت تحصيليمي‌شود و همان هوش شناختي يا هوش تحصيلي است. درواقع اين دسته از روانشناسان معتقدند هوش نوعي استعداد تحصيلي محسوب مي‌شود و براي توجيه اعتقادشان به اين اشاره مي‌كنند كه كودكان و دانش‌آموزان باهوش عملكرد تحصيلي بهتري نسبت به كودكان و دانش‌آموزان كم‌هوش دارند.

او علاوه بر ارائه‌ي تعريف مناسبي از هوش در نظريه‌اش هوش را به 9 نوع توانايي مختلف و مستقل تقسيم كرده است. گاردنر در نظريه‌ي چندگانه‌ي هوشي كه ارائه كرده است نه‌تنها استعدادها و توانايي‌هايي كه با مقياس هوش سنجيده مي‌شود مانند توانايي‌هاي كلامي، رياضي و فضايي را گنجانده است بلكه معتقد است استعداد داشتن در زمينه موسيقي، ورزش، طبيعت و فلسفه هم در هوش جاي مي‌گيرد. بنابراين مثلا فردي كه در زمينه موسيقي يا ورزش فوق‌العاده عمل مي‌كند اما در زمينه كلامي و رياضي عملكرد چشمگيري ندارد هم باهوش در نظر گرفته مي‌شود. وكسلر هوش را يك عامل واحد نمي‌داند و اعتقاد دارد هوش تركيب چند توانايي مختلف است. او معتقد است هوش از حالت‌هاي مختلفي مانند هوش كلامي، هوش عملي، هوش اجتماعي و هوش انتزاعي تشكيل شده است از اين رو در مقياسي كه براي سنجش هوش طراحي كرده است يك آزمون فرعي خاص را براي سنجش هر يك از حالت‌هاي مختلف هوش اختصاص داده است.

«حس ششم» يك شكارچي در گينه نو يا توانايي‌هاي رهيابي يك ملوان در جزيره ميكرونزي با تعريف غرب از بهره هوشي توجيه نمي‌شوند. به نظر مي‌رسد «بهره هوشي يادگيري زبان» ما پيچيده‌تر از اينها باشد. هوش به‌طور سنتي از نظر توانايي‌هاي زباني و منطقي-رياضي تعريف شده‌است. تصور ما از IQ (بهره هوشي) بر چند نسل آزمايش اين دو حوزه مبتني است كه از پژوهش آلفرد بينت در اوايل قرن بيستم نشأت مي‌گيرد. به نظر مي‌رسد موفقيت در مؤسسات آموزشي و به‌طور كلي در زندگي به بهره هوشي وابسته است.

هوش فرهنگي و رهبري جهاني

۱ بازديد

در ديدگاه‌هاي عصبي- زيستي رابطه‌ي بين هوش و سيستم عصبي مثل فيزيولوژي دستگاهعصبيومغزبررسي مي‌شود. بعضي از نظريه‌پردازان مانند هب، كتل و هورن معتقدند بين توانمندي‌هايي كه از طريق كسب دانش و مهارت به دست مي‌آوريم با آن دسته از توانمندي‌هايي كه به استعداد ذهني نياز دارد تفاوت وجود دارد. اين دانشمندان معتقدند هوش تركيبي است از تعدادي توانايي و قابليت متفاوت و از تعامل و تركيب اين توانمندي‌ها و قابليت‌ها هوش كلي به وجود مي‌آيد. اين نظريه‌پردازان معتقدند هوش تشكيل شده از دو نوع هوش سيال و هوش متبلور.

اين حد مشخص در نمونه‌گيري‌هاي مختلف، با توجه به نوع آزمون و جامعهٔ آماري كه بهرهٔ هوشي به صورت نسبي نسبت به آن سنجيده مي‌شود ،متفاوت است. اما باز هم به صورت معمول مي‌توان ۱۳۰ را عددي دانست كه در بيشتر آزمون‌ها مرز تيزهوشي فرض مي‌شود و به افرادي كه بهرهٔ هوشي بيش از اين مقدار را داشته باشند تيزهوش گفته مي‌شود. آزمونهاي هوش بر مبناي جامعه آماري و شرايط خاص آن جامعه آماري تنظيم ميشود و لزوماً نمي‌تواند براي تمامي جوامع يك هوش بهر را اختصاص دهيم.

تدوين چنين چارچوبي تنها از عهده كساني برمي آيد كه از هوش فرهنگي بالايي برخوردار باشند. بر اساس يافته­هاي جدول {8|eight}، چون سطح معنا­داري آزمون برابر با 037/{0|zero} و از 05/{0|zero} كمتر و مقدار ضريب همبستگي نيز مثبت است، چنين مي­توان استنباط كرد كه با افزايش هوش اجتماعي، عملكرد شغلي مديران افزايش مي­يابد. بنابراين، با اطمينان {95|ninety five}% مي­توان بيان داشت كه بين هوش اجتماعي و عملكرد شغلي (وظيفه­اي و زمينه‌اي) مديران كتابخانه­هاي آستان‌‌قدس‌رضوي، رابطه مستقيم و معناداري وجود دارد.

يكي از روش‌هاي رايج براي اندازه‌گيري بهره هوشي در ايران استفاده از ابزار ماتريس‌هاي پيش‌رونده رِيوِن است. معمولاً در دوره‌هاي مختلف سني اين آزمون از افراد گرفته مي‌شود و اين بدين معني است كه سن فردي كه تست‌ها را تكميل مي‌كند در ارزيابي بهره هوشي اهميت بالايي دارد.[۳]كه در اين تست بالاترين طبقه، طبقه بهره هوش بالاي ۱۲۷ هست كه جزو افراد ممتاز و نخبه قرار مي‌گيرند. بُعد انگيزشي (يا عاطفي) هوش فرهنگي بر اهميت نگرش يا انگيزش فرد نسبت به تعاملات بين فرهنگي تاكيد دارد (ارلي و انگ، 2003). مثلا كنجكاوي (ميل به شناخت فرهنگ بيگانه)، براي كشف و رفتار در موقعيتهاي بين فرهنگي ضروري است (برلاين، 1960، ارلي و انگ، 2003، تامس، 2006). خودباوري نيز كه از ديگر مؤلفه هاي بُعد انگيزشي هوش فرهنگي است، به عنوان قضاوت فرد از توانمنديهاي خود در نيل به سطح معيني از اهداف تعريف مي شود (بندورا، 1986، بندورا، 1997).

لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه با وجود اينكه نظريه هوش اسپيرمن نظريه دوعاملي نام دارد اما او بيشتر بر يك عامل منحصربه‌فرد به نام هوش عمومي تأكيد مي‌كرد كه در تمامي فعاليت‌هاي ذهني و رفتارهاي هوشمندانه موثر و دخيل است. بعضي از روانشناسان مانند وكسلر، گاردنر، استنبرگ معتقدند كه هوش فراتر از يك قابليت عمومي و منفرد است از اين رو در الگوهايي كه درباره هوش ارائه داده‌اند به چندگانگي هوش اشاره كرده‌اند. وكسلر معتقد است هوش شامل پنج حوزه توانايي درك مطلب كلامي، بصري-فضايي، استدلال سيال، حافظه فعال و سرعت پردازش است. گاردنر هوش را متشكل از 9 نوع توانايي مستقل از يكديگر مي‌پندارد.

اين هوش نه فقط در حل مسائل پيچيده كه در حل پيچيده‌ترين مسائل ارزشي و معنايي كه حتي قوي‌ترين نرم‌افزارهاي موجود قادر به‌حل آن نيستند، قابل استفاده است. براي شناخت بيشتر چنين هوشي و بهره‌برداري و استفاده هرچه بيشتر از آن در حل مسائل فردي، گروهي و سازماني، نياز به ‌شناخت ساختار تشكيل‌دهنده و مؤلفه‌هاي آن است تا با شناخت هرچه بيشتر آن بتوانيم راه‌هاي عملي‌تر و كاربردي‌تر آن‌را در حل مسائل پيچيده بيابيم. هدف از نگارش اين مقاله آگاهي‌بخشي و تغيير نگرش مديران درخصوص هوش معنوي است. بر اين‌ اساس با استفاده از روش جمع‌آوري اطلاعات كتابخانه‌اي، پژوهش حاضر به بررسي شناسايي و سنجش مؤلفه‌هاي هوش معنوي در سازمان مي‌پردازد.

عوامل هفت‌گانه هوش از ديدگاه ترستون عبارتند از درك كلامي، توانايي عددي، استدلال، سرعت ادراك، توانايي عددي، سيالي واژگاني (بيان سليس)، حافظه‌ي تداعي و تجسم فضايي. بيشتر روانشناسان و نظريه‌پردازان هوش به جز اسپيرمن اساسا به وجود چيزي به نام «هوش عمومي» اعتقاد نداشتند. اسپيرمن كه نظريه دو عاملي هوش را ارائه كرد و در نظريه‌اش روي وجود عاملي به نام هوش عمومي تأكيد زيادي داشت و معتقد بود هوش از تركيب هوش عمومي و هوش اختصاصي تشكيل شده است. او همچنين معتقد بود هوش مجموعه‌اي از چندين مهارت است و محيط در شكل‌گيري آنها تأثير زيادي دارد.

ديدگاه‌ها و نظريات عاملي را مجموعه‌اي از چند توانايي ذهني كه تا حدودي مستقل از يكديگرند مي‌پندارند. نظريه‌پردازان اين رويكرد مانند اسپيرمن و ترستون معتقد بودند دو عامل يا چند عامل سبب موفقيت افراد در زمينه‌اي خاص مي‌شود. عده‌اي از رواشناسان معتقدند هوش شامل يك عامل كلي است كه در همه افراد وجود دارد و تعيين‌كننده‌ي نوع رفتاري است كه افراد براي حل مشكلاتشان در موقعيت‌هاي متفاوت از خود نشان مي‌دهند.

عملكرد هوش مصنوعي

۱ بازديد

رابطه عملكرد آموزشي اعضاي هيأت علمي دانشگاه­هاي علوم پزشكي با هوش اجتماعي. افزايش كارآيي، بهبود تجربه مشتريان، كاهش هزينه‌‍‌ها و سودآوري بيشتر، از اهداف مشترك تمامي كسب‌وكار‌هاست. ما با ارائه راهكارهاي مبتني بر هوش مصنوعي به شيوه‌اي كارآمد، متمايز و انطباق‌پذير شما را در اين مسير همراهي مي‌كنيم. ما براي هر يك از درس‌هاي متمم، يك نقشه راهداريم كه به يادگيري آن درس كمك مي‌كند. البته هوش هيجاني منتقداني هم داشته كه معمولاً به تجاري‌شدن بيش از حد اين حوزه و فاصله گرفتن آن از فضاي آكادميك بدبين يا معترض بوده‌اند.

محققان كشف كرده‌اند كه زبان آموزان موفق در يادگيري زبان خارجه در مقايسه با هم‌كلاسي‌هاي خود كه موفق نبوده‌اند، از فرايندهاي ذهني استراتژيك (استراتژي‌هاي يادگيري) بهره كافي را برده‌اند. ايالات متحده به تربيت تمام دانش آموزاني مي‌پردازد كه هم از لحاظ زبانشناسي و هم از لحاظ فرهنگي قادر به برقراري ارتباط موفقيت آميز در يك جامعه كثرت گرا و همچنين در خارج از كشور باشند . پس از تغييرات متعددي كه در روانشناسي به وجود آمده است، اصطلاح هوش از مفهوم يك بعدي به مفهوم چند بعدي و سپس به يك حس عاطفي تغيير يافته است. در آغاز قرن بيستم، آلفرد بينه، در طي يك درخواست كه از دانشكده ملي فرانسه مبني بر اندازه‌گيري تعداد دانش آموزاني كه ترك تحصيل كرده‌اند، يك آزمون هوش طراحي كرد كه شامل مفاهيم اطلاعات هوشي بود كه بعداً دست‌خوش تغييرات زيادي شد. به عنوان مثال، بينه هوش را معادل توانايي‌هاي ذهني مي‌داند و همچنين آزمون‌هاي IQ را به عنوان يك مقياس مناسب براي اندازه‌گيري هوش در نظر گرفته است. در واقع، در نيمه اول قرن بيستم IQ به عنوان يك عامل مؤثر در موفقيت تحصيلي در نظر گرفته شد .

مديران كتابخانه­­ها همواره تلاش مي‌كنند تا همسو با اهداف كتابخانه، كيفيت ارائه خدمات خود را به سطح مطلوب و قابل قبولي ارتقا بخشند. آنان به‌منظور بقا و رشد در محيط­هاي جديد، نيازهاي كاربران و شرايط موجود را مورد توجه قرار مي‌دهند تا بتوانند در رويارويي با كارمندان و مراجعان، بر هيجان­هاي آني خود غلبه كنند. از اين رو، مديران برخوردار از هوش اجتماعي، رهبران مؤثري هستند كه اهداف كتابخانه­ها را با حـــداكثر بهره­وري، رضايت‌مندي و تعهد كاركنان محقق مي­سازند.

متمم مخففِمحلتوسعه مهارتهاي من است؛ يك فضاي آموزشي آنلاين براي بحث‌هاي مهارتي و مديريتي. ما در متمم، درس‌هايي كهتعريف يك مفهوم را ارائه مي‌دهند،تلخ‌هاي اجتناب‌ناپذيرمي‌ناميم. در مورد دانيل گلمن، روش استاندارد متمم را تغيير داده‌ايم و بلافاصله پس از اين درس، پيشنهاد كرده‌ايم آن را بخوانيد. ضمناً اين حوزه، بخش مهمي از داشته‌هاي خود را از ساير حوزه‌هاي علوم استخراج كرده‌ است. هوش هيجاني را مي‌توان يكي از رايج‌ترين مُدهاي مديريتي دهه‌هاي اخير دانست.

اگرچه وجود اين سه عنصر در فرآيند فعاليتهاي رهبري همواره اجتناب ناپذير بوده است، اما تاكيد بر نقش، اهميت و تاثير هر يك از اين عناصر همواره در معرض تغيير بوده است (هوپر و پاتر، 2000، هيگز، 2003). با اين وجود، اين عنصر رهبري است كه بيش از مولفه ديگر مورد توجه و بررسي قرار گرفته است. عنصر رهبري در روند تكاملي خود از ساده ترين مرحله سبك رهبري فرمان و كنترل ساده آغاز و در مراحل بعدي به سبكهاي تبادلي و نهايتاً به سبك تعاملي توسعه يافته است (بس، 1998، اوليو، 1999، تجدا، 2001). امروزه هوش هيجاني اهميت روز افزوني در ابعاد مختلف زندگي افراد، اعم از تحصيل و يا حرفه يافته است. اين پژوهش نيز با هدف بررسي هوش هيجاني دانشجويان دانشگاه اراك و رابطه آن با اضطراب رايانه انجام گرفت.

هوش مصنوعي چيست؟

۱۹ بازديد

هوش مصنوعي چيست؟ هوش مصنوعي چه كاري انجام مي دهد؟ آيا آينده بشر در معرض خطر است؟ اگر شما از آن دسته افرادي هستيد كه كلمه هوش مصنوعي را شنيده ايد اما نمي دانيد هوش مصنوعي چيست يا با هوش مصنوعي از طريق فيلم هاي خيالي كه ديده ايم آشنا نيستيد ، در اين مقاله قصد داريم به معني واقعي هوش مصنوعي و هر آنچه لازم است به شما بگوييم بپردازيم. چه چيزي ميخواهيد بدانيد. در جريان باشيد
نظر شما در مورد هوش مصنوعي چيست؟بسياري از افراد هنوز با شنيدن كلمه هوش مصنوعي به ربات ها فكر مي كنند و تصور مي كنند AI به معناي همان ربات هاي غير حساس است كه براي سهولت كار طراحي شده اند و قرار است در آينده جايگزين انسان شوند. . احتمالاً فيلم هاي علمي و تخيلي مسئول اين نوع تفكر هستند ، اما واقعيت با آنچه تصور مي كنيد متفاوت است. هوش مصنوعي ، همانطور كه امروزه شناخته شده است ، در واقع يك فناوري قادر به تفكر است. البته اين توانايي تفكر با آنچه ما به عنوان تفكر انساني مي شناسيم بسيار متفاوت است ، اما در واقع سعي در تقليد از آن دارد.

 

امروزه ممكن است هوش مصنوعي همان چيزي نباشد كه فكر مي كنيم باشد ، اما هنوز هم بسياري از كارهايي كه روزانه انجام مي دهيم مانند جستجو در اينترنت يا مرور شبكه هاي اجتماعي و غيره تحت تأثير هوش مصنوعي است و در واقع امروزه ما از آن استفاده مي كنيم . اين استفاده بسيار گريزان است ، و ما آنقدر به آن عادت كرده ايم كه در اين مرحله احساس نمي كنيم از هوش مصنوعي استفاده مي كنيم. دليل اصلي اين است كه ما نمي دانيم AI واقعاً چيست و براي چه كاري است. از آنجا كه آينده هوش مصنوعي خواهد بود ، بهتر است به جاي نگراني از هوش مصنوعي ، بفهميم با اين كار چه كاري مي توانيم انجام دهيم و دانش خود را در اين زمينه گسترش دهيم. بنابراين بياييد از ابتدا ببينيم كه هوش مصنوعي چيست.

آغاز هوش مصنوعي خاستگاه هوش مصنوعي به جنگ جهاني دوم برمي گردد. هنگامي كه نيروهاي آلماني از دستگاه enigma براي رمزگذاري و ارسال پيام به صورت ايمن استفاده كردند ، دانشمند انگليسي آلن تورينگ سعي در شكستن اين كد داشت. تورينگ و تيمش ماشين بمبي ساختند كه رمز و راز را رمزگشايي كرد. هم معما و هم بمب ستون فقرات يادگيري ماشين است كه شاخه اي از هوش مصنوعي است. تورينگ اين ماشين را هوشمند مي دانست كه بدون اينكه احساس مكالمه با ماشين را به آنها بدهد با مردم ارتباط برقرار مي كند و اين اساس هوش مصنوعي است ، ساخت دستگاهي كه مانند يك انسان فكر مي كند ، تصميم مي گيرد و رفتار مي كند.

 

به تدريج و با پيشرفت فناوري و ساير تجهيزات مورد نياز براي توسعه هوش مصنوعي ، ابزارها و خدمات هوشمندي كه در بسياري از فرآيندهاي خود از هوش مصنوعي استفاده مي كردند ، به بازار عرضه شدند. بسياري از سرويس هاي معروف مانند موتورهاي جستجو ، ماهواره ها و ... از هوش مصنوعي استفاده مي كنند. با معرفي گوشي هاي هوشمند و سپس گجت هاي هوشمند ، هوش مصنوعي راهي طولاني را براي رسيدن به زندگي بشر طي كرده است. از آن زمان ، هوش مصنوعي براي بشر عملي تر شده و مردم با اصطلاح هوش مصنوعي و كاربردهاي آن آشنايي بيشتري دارند. آنها بودند.

 

يك تعريف ساده از هوش مصنوعيهوش مصنوعي يكي از رشته هاي علوم رايانه اي است كه هدف اصلي آن ايجاد ماشين هاي هوشمندي است كه قادر به انجام وظايفي باشند كه به هوش انسان نياز دارند. هوش مصنوعي در واقع شبيه سازي هوش انسان براي رايانه است و هوش مصنوعي در واقع ماشيني است كه مي تواند مانند يك انسان فكر كند و قادر به تقليد از رفتار انسان است.
اين تعريف را مي توان در مورد همه ماشين آلاتي كه به همان شيوه ذهن انسان كار مي كنند و مي توانند كارهايي مانند حل مسئله و يادگيري را انجام دهند ، به كار برد. اساس هوش مصنوعي اين است كه هوش انسان و نحوه عملكرد آن به گونه اي تعريف مي شود كه ماشين بتواند به راحتي آن را انجام دهد و وظايف محوله را به درستي انجام دهد. هدف هوش مصنوعي در واقع بر سه ركن استوار است: يادگيري ، استدلال و درك.

در تاريخ هوش مصنوعي ، هوش مصنوعي محدود بسيار زودتر از ساير انواع هوش مصنوعي ظاهر شد. در حال حاضر مثالهاي محدود زيادي از هوش مصنوعي وجود دارد. به عنوان مثال ، رايانه هايي كه در بازي هاي پيچيده مانند شطرنج ، هوش تجاري و ساير كارهاي مهم بهتر عمل مي كنند ، نمونه هاي محدودي از هوش مصنوعي هستند. وقتي صحبت از هوش مصنوعي محدود مي شود ، منظور سيستم هاي هوشمندي است كه مخصوصاً در انجام وظايف بهتر از انسان مهارت دارند. به عنوان مثال ، سيستم هاي هوشمندي كه مي توانند به صورت خودكار گفتار را به متن ترجمه كنند ، يا سيستم هاي تشخيص چهره كه مي توانند حتي در يك جمعيت عظيم فرد را شناسايي كنند.