هوش عاطفي يا هوش هيجاني را ميتوان زيرمجموعهاي از روانشناسي مثبت گرادانست كه دانشمندان بسياري از جمله پيتر سالووي ، رووِن بار-اون (Reuven Bar-on)، دانيل گلمن و مارتين سليگمنبراي توسعهي آن زحمت كشيدهاند. با مجموع اين توضيحات، ميتوانيمهوش هيجاني را در ذهن خود، مهارتي تصور كنيم كه بر پايهي دستاورد رشتههاي مختلف علمي، و تلاش محققان ميانرشتهاي، توسعه يافته است. دو تست ساده براي سنجش هوش شما آورده شده است، آنها را ببينيد و ضريب هوشي خود را به دست بياوريد. كتل هم هوش را به دو نوع سيال و متبلور تقسيم ميكند كه از نظر معيار تقسيمبندي، تعريف و ماهيت همان هوش A و هوش B هب است. از نظر هب هوش B نوع ديگري از هوش است كه تحت تأثير محيط، فرهنگ و آموزش قرار ميگيرد، در اثر تجربه كردن و تعامل با محيط رشد ميكند و نشاندهندهي ميزان دانش و اطلاعات افراد است.
هوش هيجاني تلاش براي تعريف يك چارچوب جديد بر اساس دانستههاي قبلي است و نه خلق يك علم جديد. تعريف طبع چهارگانه براي انسان و بهكار بردن مفاهيمي مثل خُلق، نمونههايي از توجه به نقش هيجانات در رفتار و تصميم انسان هستند. باب اسفنجي شلوار مكعبي در گوشه بالا و سمت راست ايستاده و به شما نگاه ميكند. «رابطه بين توانمنديهاي شخصيتي با عملكرد وظيفهاي و زمينهاي»، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درماني، {4 ، {75|seventy five}-{97|ninety seven}. كليه حقوق اين وب سايت متعلق به مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران مي باشد. شناسي استاندارد اندازه گيري شده و بين دو گروه مجرم و غير مجرم مقايسه شدند.
مؤلفههاي سطح بالا، فرآيندهاي عالياي هستند كه در تصميمگيري، فرآيند حل مسأله و عملكردهاي اجرايي به كار گرفته ميشوند. فرآيندهايي هستند كه در انتقال اطلاعاتي كه قبلا به دست آمده است از يك موقعيت به موقعيت ديگر دخيلاند. در ادامه به برخي از تعاريف هوش كه تاكنون مطرح شدهاند اشاره ميكنيم. عدهاي از روانشناسان معتقدند هوش يك عاملي كلي است و برخي معتقدند كه هوش انواع مختلفي دارد.
لاكه توضيح ميدهد كه در حوزهي روانشناسي، ابزارها و مفاهيم دقيقتر و ارزشمندتري هستند كه همان كاركردهاي هوش هيجاني را دارند، اما قابل تعريف، قابل سنجش و قابل توسعه هستند. ما در درس هوش هيجاني ميكوشيم با استناد و استفاده از ابزارها، مقالهها و تحقيقات معتبر، ضمن تلاش براي حفظ سطح علمي مطالب، تا حد امكان مباحث زيرمجموعهي هوش هيجاني را به شكلي كاربردي و قابل استفاده، ارائه كنيم. نتايج پژوهش نشان داد كه كودكان عقب مانده ذهني فقط در زيرمقياس خود اتكائي آزمون اضطراب جدايي از دو گروه ديگر پايين تر بوده و تفاوت معني داري با آنها دارند. يافته مهم ديگر آشكار ساخت كه كودكان عقب مانده ذهني بيش از كودكان عادي و تيزهوش در معرض خطر ناايمني دلبستگي قرار دارند.
مخالفان آنها هم معتقدند نميتوان هوش را به پيشرفت و موفقيت تحصيلي محدود كرد و تجربه پيشرفت و موفقيت در ديگر فعاليتهاي زندگي و تمامي موقعيتها به ميزان هوش بستگي دارد. هوش از نظر فيزيولوژيكي پديدهاي است كه در اثر فعاليت سلولهاي مغز ايجاد ميشود. زيستشناسان هوش را به عنوان عاملي براي بقا وسازگاريموجود زنده با محيط اطرافش در نظر گرفتهاند، فلاسفه انديشههاي مجرد و تفكرات انتزاعي را هوش مينامند و متخصصان علوم و تربيت معتقدند به توانايي يادگيري افراد هوش گفته ميشود. بعد از جنگ جهاني اول ديويد وكسلر كه يك روانشناس رومانيايي بود يك تعريف قابلقبولتر و كاملتر از هوش و همچنين يك آزمون هوش جامع و كارآمد ارائه داد. او معتقد بود هوش ميزان توانايي افراد براي تفكر منطقي و عملكرد هدفمندانه براي سازگاري مؤثر با محيط اطراف است.
وجود رابطه بين دو متغير ذكر شده در پرسش، با استفاده از ضريب همبستگي پيرسون بررسي شد. توانايي درك عميق ديگران، هستي و جهان اطراف و همچنين مسائل و پديدههاي ماورايي را شامل ميشود. افرادي كه هوش هستيگراي بالايي دارند درباره وجود خود و هستي سوالات بزرگ و اساسي دارند و به خوبي جهان اطراف و پديدههاي آن و همچنين قوانين و ارزشهاي اخلاقي را اجتماعي را درك ميكنند. هوش طبيعتگرا هشتمين نوع هوش است كه گاردنر بعد از مدتي به هفت نوع قبلي افزود. هوش طبيعتگرا مربوط به آن بخش از مغز است كه مسئول درك و شناخت الگوريتمها، نقشهها، نمونهها، طبقهبندي پديدههاي مختلف و شناخت تفاوتهاي پديدهها با يكديگر است.
از ديدگاه الگوي يادگيري هدفمند آزوبل، بيشك هوش بالا متضمن فرايند بسيار مؤثر به ياد سپاري اقلام است كه به خصوص در ايجاد سلسلهمراتب مفهومي و حذف سامانمند سلسلهمراتبي كه مفيد نيستند، ثمربخش است. ساير روانشناسهاي شناختي به صورتي پيچيدهتر به فرايند حافظه و سيستم بهيادآوري پرداختهاند. بيترديد در جهان امروز كه مهمترين ويژگي آن را شايد بتوان تنوع و تكثر افراد با انديشههاي مختلف دانست، وجود رهبراني كه توانايي برقراري ارتباط و درك عميق ديگران را داشته باشند، بسيار حائز اهميت است. از جمله صلاحيتهاي رهبري جهاني، بهرهمندي از ميزان قابل توجهي از هوش فرهنگي است كه خوشبختانه بهعنوان يك مهارت، قابل تحصيل و افزايش است.
توانايي تحليلي به فرد كمك ميكند بتواند اطلاعات مختلف را ارزيابي، مقايسه و تحليل كند و بتواند دانش جديد كسب كند و مسائل مختلف را حل كند. مؤلفههاي عملكرد فرآيندهايياند كه توسط آنها تصميمگيريها و برنامههاي ذهني به اجرا درميآيند. همهٔ نوشتهها تحت مجوز Creative Commons Attribution/Share-Alike در دسترس است؛ براي جزئيات بيشتر شرايط استفاده را بخوانيد.